روزنامه ها کم کم از حال و هوای انتخابات در حال خارج شدن هستند؛ هرچند همچنان درگیری های بر سر پیروز انتخابات و همچنین برخی مسائل دیگر انتخاباتی ادامه دارد. البته موضوعات اجتماعی نظیر ازدواج دانش آموزان در برخی نقاط جنوبی کشور و نیز موضوع یارانه ها از دیگر موضوعات مهم امروز بوده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامه قانون در یک گزارش اجتماعی به موضوع ازدواج دانش آموزی در برخی نقاط جنوب می پردازد. این روزنامه در این گزارش با عنوان «عروسهای عروسک به دست» می نویسد: « در سال ۹۰ اخباری که از هرمزگان رسید نشان میداد که در سه شهر این استان پنج نفر زیر ۱۰ سال ازدواج کردهاند. این خبر از سوی مدیرکل ثبتاحوال هرمزگان اعلام شد اما آن موقع هیچ اشارهای به اینکه این کودکان در چه شرایطی قبول کردهاند وارد زندگی مشترک شوند، نکرد. این ازدواجها در شهرستانهایی مانند بندرعباس، قشم و میناب به ثبت رسیده بود. اما این خبر فقط به تعداد ازدواج دختربچه زیر ۱۰ سال ختم نمیشد و همین خبر نشان میداد که در همین استان ۵۳۰ واقعه ازدواج کمتر از ۱۴ سال نیز به ثبت رسیده است.» آن موقع پای رئیس سازمان بهزیستی کشور هم به میدان کشیده شد و او خبر از اعزام بازرس ویژه برای پیگیری ازدواج ۵ فرد زیر ۱۰ سال در هرمزگان داد. همایون هاشمی درخصوص اقدام سازمان بهزیستی برای ازدواج پنج کودک زیر ۱۰ سال در هرمزگان گفت: «این سازمان پیگیری این موضوع را وظیفه خود دانسته و به همین جهت بازرس ویژهای را برای بررسی موضوع به این استان اعزام کرده است. در حال حاضر خبر تکمیلی از این موضوع به دست نیامده است اما سازمان بهزیستی کشور با جدیت این موضوع را پیگیری و آن را آسیبشناسی خواهد کرد.» اما نگرانیها از افزایش میزان ازدواج زودهنگام دانشآموزان و کودکان، اکنون وارد مرحله جدی شده است به طوری که در روزهای گذشته خبری مبنی بر اینکه به همت امور بانوان اداره آموزش و پرورش استان هرمزگان برای ۵۰ دانش آموز دختر زیر ۱۸ سال جشن ازدواج برگزار کردند. تمامی ۵۰ زوجی که در این جشن شرکت داشتند از مدارس دوم متوسطه شهرستان بوده که به همراه خانوادههای خود به این جشن دعوت شدند.»
«روزنامه جوان» در گزارشی به درگیری های اخیر میان اصلاح طلبان و اصولگرایان بر سر پیروز انتخابات می پردازد. این روزنامه در این گزارش با عنوان «عبور از «ادعای صلاحيت» به «ادعای پیروزی»!» به موضوع تجديدنظرطلبان از ادعاهاي خلاف واقع تا دروغهاي سياسي می پردازد و می نویسد: « پيام انتخابات در ايران به دنيا دو موضوع اساسي بود: اول اتكاي نظام جمهوري اسلامي به مردم و احترام به گردش نخبگان در تصدي مسئوليتها و پاسخگو بودن آنها در برابر مردم و دوم صحت و سلامت انتخابات در ايران برخلاف ادعاها و جنجالآفريني يك جريان در طول سالهاي اخير.
انتخابات دهم مجلس شوراي اسلامي و پنجم خبرگان رهبري بارديگر نشان داد كه گردش نخبگان در جمهوري اسلامي و تغيير موازنه قدرت فقط به خواست و اراده مردم بستگي دارد و اين مردم هستند كه كارگزاران خود را انتخاب ميكنند، برخلاف بسياري از كشورهاي منطقه كه هيچ گونه حقي در تعيين سرنوشت خود ندارند. مشاركت قابل توجه مردم نشان داد كه مردم همچنان به تعيين سرنوشت خود حساس هستند و مانند گذشته با شور و حرارت پاي صندوقهاي رأي حاضر شده و به نامزدهاي مورد وثوق خود رأي ميدهند. آنچه در اين ميان نبايد كم اهميت جلوه كند آن است كه در انتخابات امسال به قول گفتههاي مقامات رسمي كشور دو تن از محصوران فتنه هم رأي دادند؛ موضوعي كه نشان ميدهد مدعيان تقلب در سال 88، خود هم به سلامت و صحت انتخابات در كشور معترف بودهاند و آنچه در آن سال ادعا ميكردند دروغ بوده است. به راستي پاسخ آن همه هزينه در سال 88 كه به حيثيت نظام و انقلاب وارد شد را چه كسي قرار است بدهد؟ چرا مدعيان ديروز تقلب امروز به صراحت در پيشگاه مردم اقدام به عذرخواهي نميكنند و اعتراف نميكنند كه مسبب اصلي هزينههاي ديروز خود آنها بودهاند.
ادعاهايي كه از واقعيت فرسنگها فاصله دارد
بايد از سران مدعيان اصلاحطلبي پرسيد كه چگونه واقعيتهاي صحنه سياسي را پنهان كرده و به جامعه سخناني خلاف واقع ميگويند، چرا از يك سو – به گفته مايكل لدين- خواهان حمايت غربيها از جريان متبوع خود شده و از سوي ديگر و در ظاهر حمايتهاي وابستگان به نظام سلطه را انكار ميكنند؟ چرا مدعي ردصلاحيتهاي گسترده نامزدهاي خود در انتخابات توسط شوراي نگهبان ميشوند و در مقابل و بعد از اعلام نتايج خود را پيروز انتخابات در كشور عنوان ميكنند؟ چرا نبايد پدران تجديدنظرطلب با مردم صادق باشند و تا چه مدت چنين رويهاي را ميخواهند ادامه دهند؟
«روزنامه آرمان» در گفت وگو با سعید شیرکوند با تیتر « يارانه نقدي پوپوليستي است» می نویسد: «وزير راه و شهرسازي اعتقاد دارد: متاسفانه نتيجه اجراهاي خصوصيسازي در ايران همراه با پوپوليسم بوده، همچنين نحوه تامين مالي طرحهاي عمراني شهرها و دولتها از ساختاري سوداگرايانه حكايت دارد، اينها در حالي است كه نظريهپردازان طي سالها با توجه به اقتصاد بازار نظريهپردازي كردند اما آنچه در عمل رخ داد بازگشت به نظام اقتصاد مركانتيليسم (سوداگرايانه) گسترده در ايران است. عباس آخوندي همچنين براين باور است كه اقتصاد امروز جهان در چارچوب اقتصاد بازار حركت ميكند در حالي كه ما در عمل به سمت اقتصاد بازار حركت نكردهايم. به همين دليل بايد جهتگيريها درست شود و مباحثي كه مطرح ميشوند موثر و منتج به نتايج عملياتي باشند. وزير راه و شهرسازي با بيان اينكه بسياري معتقدند بايد مباحثي كه طرح ميشوند عملگرايانه و راهگشا باشند نه تئوريك، تاكيد كرد: عملي كه مبتني بر نظر و نظريهها نباشد ما را بيشتر به سمت اقتصاد سوداگرايانه (مركانتيليسم) سوق ميدهد كه در نهايت به شكست اجتماعي منجر و باعث ميشود تا اميد اجتماعي از بين برود. به هر حال بنا به صحبتهاي وزير راه اجراهاي خصوصي در كشور همراه با پوپوليسم بوده است؛ عوامگرايي كه در بيشتر سياستهاي دولتهاي نهم و دهم مشاهده ميشد و اقتصاد ايران را از مسير درست خارج كرد. سعيد شيركوند، اقتصاددان و تحليلگر مسائل اقتصادي در گفتوگو با «آرمان» در اين زمينه ميگويد: «بهطور كلي اقتصاد ايران و برنامههاي آن بعضا در چنبره پوپوليسم قرار داشته و شايد مهمترين دليل اين امر هم وابستگي شديد دولتهاي ايران به درآمدهاي نفتي است.»
«صادق زیباکلام در ادامه یادداشت های انتخاباتی خود، این بار در روزنامه ایران در یادداشتی با تیتر « اصلاح طلبان شگفت زده تر از اصولگرایان» می نویسد: «نتایج انتخابات بیش از اینکه اصولگرایان را در بهت و حیرت فرو برد، اصلاحطلبان را شگفتزده کرد. واقعیت این است که من با وجود اینکه شخصاً شبانهروز برای رأی آوردن اصلاحطلبان و فهرست ائتلافیمان در تهران و شهرهای دیگر میدویدم، یک پایم مازندران بود و پای دیگرم اهواز یا کرمان و تشویق میکردم که مردم بیایند و رأی بدهند... در عین حال اگر از من میپرسیدند که بعد از امیدت به خداوند متعال، فکر میکنی که چند نفر از این فهرست 30 نفره تهران به مجلس راه پیدا کنند، صادقانه میگفتم که در بهترین حالت 5 یا 6 نفر از افراد این فهرست رأی میآورند.
تصورم این بود که افرادی همچون آقایان عارف، مطهری، جلالی با همراه شدن رأی اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل به مجلس راه پیدا کنند و چهرههایی چون آقایان محجوب و کواکبیان و خانم جلودارزاده نیز به عنوان چهرههای شناخته شده رأی بیاورند. زیرا واقعیت این بود که حدود دو سوم چهرههای فهرست «امید» در تهران را هیچ کس حتی اهالی رسانه و مطبوعات نمیشناختند. چطور میشد انتظار داشت که این افراد ناشناخته به عنوان نامزدهای اصلاحطلب رأی بیاورند. جامعه با اندکی تساهل و تسامح، عارف را به عنوان اصلاحطلب میشناسد. اغلب دیگر افراد این فهرست را نه کسی به اصلاحطلبی میشناخت و نه خودشان خود را اصلاحطلب میدانستند.
یقین داشتم که ممکن نیست همه افراد این فهرست رأی بیاورند. با این حال در روزهای پایانی تبلیغات و در روز رأیگیری دیدم که اتفاق متفاوتی در حال رخ دادن است. صف رأیدهندگان در حسینیه ارشاد تا سهراه ضرابخانه رسیده بود و حوزه اخذ رأی در میدان کاج از آن هم شلوغتر بود. البته هیچ تردیدی نداشتم که اگر سیل به راه بیفتد، این ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان است که پیروز می شوند.
زیرا آرای اصولگرایان نشان داد که آنها رأیدهندگان تقریباً ثابتی در تهران دارند و نیازی نبود کسی مثل صادق زیباکلام دوندگی کند تا آنان مجاب و ترغیب به رأی دادن شوند. زیرا آنها براساس اعتقاداتی که دارند، میآیند و صبح جمعه رأی میدهند. اما اگر ما میتوانستیم حدود 20 درصد از بیش از 6 میلیون نفر واجدان شرایط رأی دادن تهران را تشویق کنیم که پای صندوق بیایند، یقیناً این افراد به اصلاحطلبان رأی میدادند.
از حدود یک میلیون و 500 هزار نفری که به فهرست اصلاحطلبان رأی دادند، تعدادی در زمره پایگاه رأی ثابت اصلاحطلبان به شمار میرفتند، اما بسیاری از آنها کسانی بودند که تا شب انتخابات یا تا قبل از ساعات پایان رأیگیری بنا نداشتند که در انتخابات شرکت کنند. افرادی که به اصطلاح به آنها صاحبان آرای خاکستری گفته میشود.
بنابراین به شخصه در تمام تلاشهای انتخاباتیام افراد را صرفاً به رأی دادن ترغیب میکردم. زیرا میدانستم که اگر افراد مردد رأی بدهند، سیل به راه خواهد افتاد و نیازی نیست که به آنها گفته شود که حالا که میخواهید رأی بدهید، به فهرست «امید» رأی بدهید. بلکه رأی آنها نمیتوانست چیزی جز رأی به «اصلاح» و «اعتدال» باشد. ظاهراً همین اتفاق افتاد و در حوزه انتخابیه تهران حدود 20 تا 30 درصد از کسانی که به هر دلیل تمایل نداشتند در انتخابات شرکت کنند، به میدان آمدند.
«روزنامه اعتماد» نیز در صفحه آخر خود به موضوع روز آتش نشانی می پردازد. این روزنامه در این مطلب به قلم شهرام شهیدی می نویسد:
« خانم باجي: موسيو جان امروز مگر روز گراميداشت آتشنشاني است؟
موسيو شيطان: نچ!
خانم باجي: نچ نه و نخير. شما عادت نكردهاي نه بگويي؟
موسيو شيطان: اتفاقا ما در اين كشور متخصص نه گفتن شدهايم. بارها و بارها در انتخابات نشان داديم آري مان در اصل نه به طرف مقابل است. اصلا از نه گفتن خوشخوشانمان ميشود.
خانم باجي: سوءاستفاده سياسي نكن و جواب مرا بده. حالا كه روز آتشنشاني است چرا لباس ضدحريق پوشيدهاي؟
موسيو شيطان: چون ميخواهم بروم تو دل آتش.
خانم باجي: جايي آتش گرفته ؟ اتفاقي افتاده؟
موسيو شيطان: نه. اما به زبان نميآورند. اما اين لباس ضد حريق داستانش فرق دارد.
خانم باجي: خب چرا فس و فس ميكني؟ بگو چرا پوشيدياش؟
موسيو شيطان: چون دارم ميروم وارد تنور شوم.
خانم باجي: خواب بودي؟ تنور انتخابات خاموش شد تا بعد از نوروز و دور دوم.
موسيو شيطان: نخير بنده ميخواهم وارد تنور ديپلماسي شوم و حاتميكيا هم هشدار داده كه عالم ديپلماسي با عالم فرهنگ فاصلهاي به تناسب وسط تنور و بيرون از تنور دارد. بنابراين بنده هم با اين لباس قصد حضور دارم.
مهاراجه: كجاي كاري بنده خدا! حاتميكيا اشتباه گرفته. اين روزها آنكه داخل تنور است سياستمدار نيست بلكه خود هنرمند است كه وسط تنور دست و پا ميزند.
خانم باجي: چيچي گفتي؟ تو لهجهات كو؟
مهاراجه سالي يكي دو بار هيجاني ميشود و لهجه هندياش را از ياد ميبرد. فعلا دم تنور يك لنگهپا ايستاده كه ببيند چه ميشود.